یادداشت سردبیر، شماره 13
سیاوش دانشور

در باره تحریم سپاه پاسداران
در سیر کشمکش و مذاکره جمهوری اسلامی و دولت آمریکا و تداوم اعمال فشار به جمهوری اسلامی، اخبار از قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست تروریستی و تحریمهای جدید خبر میدهد. این موضوع که تاکنون بصورت غیر رسمی تر از جانب آمریکا مطرح شده و با لحن سرد اتحادیه اروپا مواجه شده است از چند جنبه قابل تامل است؛

اولا، این تصویر که در ایران اقتصاد سرمایه داری گویا روی یک روال نسبتا نرمال فعالیت میکند و سپاه پاسداران و شرکتهای تابعه و فعالیتهای اقتصادی آن نقش "دولت سایه" را دارند و کسی از جمله نهادهای "قانونی و دولتی" برآن کنترلی ندارند؛ تصویری دو خردادی و توده ایستی است. تصویری که ارزش مصرف آن بیشتر در جنگ و کشمکش سیاسی جناحهای حکومتی معنی میدهد که اساسا دعوائی برسر کنترل بر منابع لفت و لیس و سهم هر کدام از سودهای کلان حاصله است. این تصویر در قلمرو سیاسی و با سرکار آمدن احمدی نژاد با بحث "دولت سپاهی" و "حزب پادگانی" تکمیل شده است. قبلتر این جدال رفسنجانی و شرکا را سیبل میکرد و یا موتلفه و نهادهای وابسته را. در دوره دو خرداد راستها ماجرای شرکت پتروپارس و نقش بهزاد نبوی و نهادهای زیر کنترل دو خردادیها را مطرح میکردند. امروز جملگی در یک صف برسر سهم و منافع اقتصادی و سیاسی شان در مقابل احمدی نژاد و شرکا صف کشیده اند.

ثانیا، پیاده کردن اصل 44 قانون اساسی و سیر خصوصی سازی در ایران و تسهیلاتی که بانکها و دولت در این زمینه قائل میشود، نه روندی در جهت جذب سرمایه و روال خصوصی سازی کلاسیک در مقابل سیاست دولتی و مالکیت دولت بر بانکها و نهادها و بنگاههای اقتصادی؛ بلکه اساسا واگذار کردن مالکیت و کنترل نهادهای اقتصادی به قشری از سرمایه داران است که اساسا در دولت و کل حاکمیت جمهوری اسلامی سهیم هستند. آنچه که در ایران به اسم "آقا زاده ها" از آن نام میبرند اسم رمز طیفی ار سرمایه داران و افرادی هستند که یا قبلا در سپاه و بسیج و ارگانهای دولتی و بنیادهای مختلف فعالیت داشته اند و یا افراد وابسته و هزار فامیل سران و کارگزاران جناح های حکومتی اند. این روندی نیست که فعالیت اقتصادی طبقه بورژوا در ایران و سرمایه گذاری خارجی و جذب سرمایه و تکنولوژی را تسهیل میکند.

ثالثا، نه سپاه پاسداران و نه بنیادها و مونوپول های عظیم اقتصادی نظیر بنیاد مستضعفان و آستان قدس و غیره نهادهائی مستقل از جمهوری اسلامی بعنوان یک نظام معین سیاسی و اقتصادی اند و نه نمایندگان سیاسی اینها در مجلس و دولت و ارکانهای قدرت پدیده ای جدا از کل این حکومت در طول حیات جمهوری اسلامی بوده اند. بنابراین تحریمهای مورد بحث در مورد سپاه و شرکتهای وابسته به آن ادامه تحریمهای قبلی بانکها و افراد و صنایعی است که مستقیم و غیر مستقیم در معاملات نظامی و تسلیحاتی دست داشتند و سهیم بودند. تفاوت در دامنه تحریمها است که با قرار دادن سپاه پاسداران در لیست تروریستی شامل مجموعه ای از شرکتها و نهادهای تجاری و اقتصادی وابسته به آن میشود. این تحریمها شاخه "سری" مورد حمایت "تندروهای" جمهوری اسلامی را شامل نمیشود بلکه شامل خود جمهوری اسلامی و شخصیتهای حقیقی و حقوقی وابسته به آنست.
برخلاف تبلیغات جهت دار سیاسی و دیپلماتیک جاری، این گوشه ای از جدال تروریستی در قلمرو اعمال فشار دیپلماتیک و اقتصادی به جمهوری اسلامی است. آمریکا بهانه اش برای قرار دادن سپاه پاسداران در لیست تروریستی و به این اعتبار تحریم شرکتهای تجاری وابسته به آن اینست که در عراق رد پای نهادها و ارگانهای تروریستی وابسته به سپاه پاسداران را کشف کرده است. این مسئله برای آمریکا و سیستم اطلاعاتی و جاسوسی دولتهای غربی و منطقه پدیده ای جدید نیست. چه کسی نمیداند که جمهوری اسلامی با تمام جناح ها و جوارحش، با سپاه و غیر سپاه، در لبنان و فلسطین و عراق و افغانستان و بالکان و شمال آفریقا فعال است و حمایت سیاسی و مالی و نظامی از نیروهای اسلامی میکند؟ آیا سپاه پاسداران و یا "دولت سپاهی و پادگانی"، آنطور که دو خردادیها و توده ایها و ژورنالیستهای نان به نرخ روز خور تحویل مردم میدهند، پدیده ای جدا از کل حاکمیت و سیاستهای جمهوری اسلامی در منطقه و فعالیتهای اقتصادی آنست؟ آیا بحث تحریم سپاه پاسداران اگر شواهدی در عراق مبنی بردخالت و ارسال سلاح نبود صورت میگرفت؟ و آیا این نیروی "خودسری" است که نظام اطلاعاتی و امنیتی و نهادهای تصمیم گیرنده سیاسی و فعالیت اقتصادی جمهوری اسلامی را "یواشکی" به کنترل خود درآورده است؟ این استدلالها پوچ و عاری از حقیقت اند. دولت آمریکا با سپاه پاسداران بعنوان نهادی تروریست و سرکوبگر که جامعه و زندگر مردم را تروریزه کرده است مشکلی ندارد، با دست درازی آن در عراق و کمک به جریانهای اسلامی مخالف آمریکا معضل دارد. تردیدی نیست که جناحهائی از رژیم اسلامی، کسانی که خود تا دیروز راسا حزب الله لبنان و نیروهای جهادی را سازمان میدادند، از سر منافع کل نظام و بقای آن در شرایط امروز خواهان اعمال محدودیت براین سیاستها هستند. اما همان جناحهای بسیار "مدنی" و "غیر تروریست و اهل تساهل" وقتی در مورد سپاه و نیروهای طرفدارشان در سپاه سخن میگویند؛ دست خامنه ای و احمدی نژاد را از پشت میبندند. واقعیت اینست که سپاه پاسداران یک رکن اساسی دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی و یک منشا قدرت سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی است. کل خودیهای این نظام از تئوریسین اصلاحات تا سردار سازندگی و خامنه ای و ذوالقدر و نقدی و صفوی و دیگران، فرزندان سپاهی و خمینی هستند که روش دوش تلی از جنازه ها و کشتار جمعی دهه شصت با حمایت سیاسی و دیپلماتیک غرب جمهوری اسلامی را بدنیا آوردند. هم آمریکا و سازمانهای چشم و گوش آن در عراق و هم خامنه ای و همه جناحهای رژیم میدانند که تحریم و در لیست تروریستی قرار دادن سپاه یعنی تداوم تحریم جمهوری اسلامی. اینکه حساب سپاه را از کل این پدیده جدا میکنند دلائلی دارد که قرار است جای مانور سیاسی و بند و بست و معامله را باز نگه دارد. تحریم و قرار گرفتن احتمالی سپاه در لیست تروریستی ضربه ای به تلاش و فعالیت تروریستی جمهوری اسلامی نمیزند. این فعالیتها در اشکال و پوششهای تجاری و سیاسی و عام المنفعه دیگری بازسازی میشود. نتیجه این تحریمها – چه نهادهای وابسته به سپاه باشد و چه نهادهائی وابسته به دیگر ارگانهای رژیم- چیزی نیست جز تشدید اختناق در داخل کشور علیه مردم و گرانی و کمبود که با آزادسازی قیمتها توسط دولت و کنترل مافیاهای اقتصادی بر مایحتاج مردم اعمال میشود. سیاست و اقتصاد در جمهوری اسلامی در اساس تابعی از کارکرد متعارف سرمایه داری و نهادهای جاافتاده و متناسب با آن نیست که در این میان عملکرد سپاه پاسداران و ارگانهای وابسته به آن "استثنائی به قاعده" باشد. سیاست و اقتصاد در جمهوری اسلامی در کنترل چند باند مافیائی و اساسا حکومتی است که تا مغز استخوان تروریست و ضد جامعه اند. تروریست خواندن سپاه گوشه ای از واقعیت تروریستی کل جمهوری اسلامی است، تمام آن نیست. ترویست خواندن سپاه هدفش اینست که کل این پدیده تروریستی و جنایتکار را از زیر ضرب بیرون برد. این اتفاق زمانی صورت میگیرد که آمریکا با سرتیم تروریستها در بغداد مذاکره میکند و تروریستهای متعددی را در حاکمیت دولتهای افغانستان و عراق غسل تعمید دمکراتیک داده است و میخواهد همین سیاست را در قبال خاتمی و رفسنجانی و دیگران ادامه دهد. توده ایها و ضد آمریکائی های دیروزی هم، بنا به منفعت سیاسی جناح مطبوعشان در حکومت، همین ساز را کوک کرده اند.

مردم اما خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی اند. برای مردم منزجر از جمهوری اسلامی، خامنه ای و احمدی نژاد و خاتمی و رفسنجانی و کروبی و دیگران اجزای یک پدیده واحداند. مردم و طبقه کارگر معنای این جنگ موش و گربه سرمایه داران و تروریستها و عواقب زیانبار آن برای خود و زندگی روزمره شان را میشناسند. مردم آزادیخواه و طبقه کارگر در مقابل جدال تروریستها و سیاست تحریم و میلیتاریسم و تروریسم اسلامی، خواهان آزادی و برابری و برپائی جامعه ای انسانی هستند. مردم خواهان انحلال کل جمهوری اسلامی با ارتش و سپاه و نیروهای مسلح حرفه ای و نهادهای نظامی و انتظامی و اطلاعاتی آن هستند. جمهوری اسلامی یک پدیده واحد و سرکوبگر و تروریست است که توسط همین تحریم گران امروزش و برای سرکوب انقلاب ایران روی صحنه آورده شد و تاکنون توسط حمایت آشکار و پنهان همین دولتها و مماشات و کنار آمدن با آن سرکار مانده است. پایان دادن به این تروریسم اسلامی چه در ایران و چه در منطقه با سرنگونی جمهوری اسلامی توسط مردم و طبقه کارگر شروع میشود. مقابله با تروریسم و نهادهای تروریستی کار تروریستها نیست، امر بشریت آزادیخواه و انقلاب در ایران است. *